من در آرامش ایران هستم و تو در هیاهوی جنگ هستی. میدانم بسیار از هم دور هستیم ولی میخواهم دستهایت را بگیرم و بفشارم. در چشمهای اشکی ولی محکمت نگاه کنم و از تو سوالهایی که ذهنم را به خود مشغول کرده است را بپرسم. چگونه در میانه آتش خشم دشمنان که هرلحظه شعله میکشد هنوز پای برجا هستید؟ یا آن مواقعی که دستهای سرد دوستانتان را میگیرد و به یاد تمام خاطرات خوب و بدتان اشک میریزید. خدا میداند شما ها چه دل بزرگی دارید که میتوانید تمام غصهها را تحمل کنید و با آن چشمهای زیبایتان نور درخشان الهی را ببینید. با خاکهای خونی و اشکی تیمم کنید و به جای پنج وعده نماز خواندن، شش وعده به سوی خداوند بشتابید. صبح، ظهر، عصر، مغرب، عشا و نماز میت. از زمانی که شروع به نماز خواندن میکنید، بغض و اشکتان نمیگذارد درست با جهانیان درد و دل کنید. چه زیباست صحنهی هنگام نماز و شهادت. چه زیباست نماز خواندنتان که حتی خداوند نمیتواند تحمل کند و شما را به آغوش میکشد و بالاخره از زندان بزرگ غزه نجات پیدا میکنید. گرچه دوران سختی را سپری میکنید ولی در بینتان مطمئن هستم مادری دلسوز و شجاع طاقت ندارد و فرزندش را در سبدی میگذارد و از این شهر میبرد. کودکی که روزی آن قدر تنومند میشود که میتواند کاخ فرعون را سرنگون کند. ولی نامردی است برای کودکان ایرانی انیمیشن بسازند و بر سرشان بریزند ولی برای طفلان مظلوم و بیگناه موشک بسازند و جانشان را بگیرند.
- یکشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۲
- ۷:۳۲ ب٫ظ
- بدون نظر
- کدخبر:12781
- تعداد بازدید: 88
- حوزه: اجتماعی
دلنوشتهای از زهرا قائدی
من در آرامشم تو در هیاهوی جنگ…
Share on facebook
Share on twitter
Share on telegram
Share on whatsapp
Share on print
لینک کوتاه خبر:
https://pandari.ir/?p=12781
- برچسب ها: گراش، غزه، زهرا قائدی
- پربازدیدترین ها
- داغ ترین ها
پربحث ترین ها
تصویر روز:
Previous
Next