زهرا قائدی که امسال پا به کلاس هفتم میگذارد، در آستانه بازگشایی مدارس یادداشتی در اختیار پندری گذاشته و از دغدغههای دانشآموزان و آنچه باید از مدرسه نصیبشان بشود نوشته است.
یادداشت را بخوانید:
از آن موقعی که صدای گریهشان در بیمارستان میپیچد و چشمهای کودکانشان جهان را میبیند تا آن موقعی که رشد میکنند و به هفت سالگی میرسند و باید به مدرسه بروند.
مدرسه؛ کلمهای که شنیدن آن دانشآموزان را به یاد استرس امتحانات و غمگینی بعد دیدن نمرات میاندازد. و بعد به یاد خوشیهای مدرسه می اندازد. ولی چرا جایی که قرار است به آنها کمک کند تا پیشرفت کنند؛ شده است جایی برای آسیب زدن به روحیه آنها؟!
ما در دورهی نظام آموزشی ۱۲ سال ارزیابی میشویم. دورهای که همهمان میدانیم ایراد دارد. چون خیلی از استعدادهایی که ما داریم دیده نمیشود و فقط آنهایی که استعداد تحصیلیشان خوب است موفق جلوه داده میشوند و بیشتر تشویق میشوند. ولی دانشآموزانی که استعداد شان چیز دیگری است دیده نمیشوند. دانش آموزی که نمره کمی میگیرد اینگونه به او تلقین میشود که استعدادی ندارد سه زخم را به او تحمیل می شود:
اول در نظام آموزشی و در بین دانش آموزان دیگر اسمش میشود تنبل!
دوم، دانشآموز در خانواده مورد سرزنش و سرکوب قرار میگیرد.
سوم و مهم ترین زخم؛ دانش آموز به خودش و کارنامهاش نگاه می کند و به این باور اشتباه میرسد که او هیچ استعدادی ندارد. در صورتی که ما همهمان می دانیم که انسان بدون استعداد وجود ندارد.
توجه نکردن به استعدادها در هدایت تحصیلی مدارس خودش را نشان میدهد. آنجایی که باید به علایق و استعداد دانش آموزان توجه شود؛ به نمره آنها توجه میشود که باعث آسیب به دانشآموزان میشود.
والدین دانش آموز میخواهند آینده فرزندشان را براساس ایدهآل ها و علایق خودشان بسازند. برای مثال دانش آموز رشتهی هنر را دوست دارد ولی والدین می گویند باید رشتهی تجربی را انتخاب کنی که در آینده دکتر بشوی. نادیده گرفتن علایق و استعدادهای دانش آموز باعث می شود زندگیاش آن جور که خودش میخواهد ساخته نشود و در نتیجه آسیب خیلی جدی به فرد وارد می شود.
بعد از همه اینها ما مرحله خیلی دشواری را داریم به نام کنکور. یعنی دانش آموز انتخاب رشته را انجام داده، کارنامه عالی بوده ولی به کنکور که میرسد، چند بار آزمون میدهد و خراب میکند. بعد از چندبار آزمون دادن خسته میشود و در خانه میشیند و ما به جای یک انسان نخبه با یک انسان افسرده و شکست خورده مواجهه هستیم! هدایت تحصیلی و اینگونه انتخاب رشته کردن و کنکور دادن برای ما نمیتواند همهی توانایی، استعدادها و علایق دانش آموزان را در همه زمینهها کشف کند.
همهی دانش آموزان نوجوان ما استعدادهای مختلفی دارند و باید این استعدادها شناسایی بشوند و زمینه رشدشان فراهم بشود تا آن نوجوان شکوفا بشود. یکی از بستر های رشدی که ما در نظر داریم مسجد است. حالا چرا مسجد؟ مسجد اصلیترین شبکه تاثیر گذار اجتماعی است که سر منشأ خیلی از تحولات تاریخی بوده است. و افراد تاریخ سازی را هم معرفی کرده است. همین اثر گذاری به ما نشان می دهد که مسجد می تواند ما را به هدف مان برساند. همان نگاهی که سیستم نظام آموزشی ما دارد، یعنی دید تک بُعدی نسبت یک دانشجو و نوجوان، هیئتهای مساجد و کانونهای فعال همین دید را دارند. در مساجد کنار مسائل دینی و اعتقادی و عبادی، به کسب علم و دانش هم میپردازند که خیلی این کار خوب و عالی است.
اینکه نظام آموزشی و آموزش و پرورش مشکل دارد و باید درسهای بیهوده حذف شود را رهبر انقلاب در یکی از سخنرانیهایی که با جمعی از معلمان داشتند فرمودند که:
” الان در دبیرستانهای ما و شاید در دبستانهای ما دانشهایی تدریس میشود که هیچ فایدهای به حال امروز و آینده این دانش آموز ندارد. ”
وظیفه معلمان و خانواده ها چیست؟
معلمانی شروع به درست کردن مشکل کتابها و درسهای بیهوده که هیچ کاربردی در زندگی ندارد، شدهاند ولی سوال خیلی مهمی پیش میآید که ما وظیفه مان در برابر این مشکل بزرگ چیست؟ ابتدایی که همان پایه اول تا ششم است زمانی است که استعداد بچهها شکوفا میشود و باید به آنها توجه کنیم. معلمان و خانوادهها خیلی روی درسهایی که مهم نیستند تاکید نداشته باشند و بیشتر وقتشان را برای بازی با بچهها بگذارند و استعداد های آنها را کشف کنند. و یا وقت خودشان را برای آموزش کسب زندگی اسلامی، تأمل، همکاری اجتماعی و… بگذارند و در همان سن کم به آنها آموزش دهند.
چند روز دیگر به آغاز مدارس مانده است. چه خوب است امسال برای آنها یک سال تحصیلی جدید با کیفیت بهتر بسازیم تا آنها را به جای اینکه از مدرسه فراری بدهیم، به مدرسه جذب کنیم.