یادداشت ابوالفضل غلامی:
اولین شرکت؛ لیتک
صبح ساعت ۸ قرار است با شیخجواد و و شیخمحمد برویم برای بازدید از شهرک صنعتی و عرض خداقوت به تولید کنندگان. وارد شهرک که میشویم چشممان به جمال یک شرکت نام آشنا و قدیمی میافتد که بر تارک شهرک صنعتی جا خوش کرده است به نام زیبای نان محلی و خوش طعم لیتک. حاجیعبداللهی شمسی که عمر خودش را در این راه صرف کرده بود، میگفت حتی یک مسئول نیامده تا یک لامپ را برای ما بشکند نه اینکه حتی خواسته باشیم درست کند. اما همین حاجی استوارتر از پیش، بر ادامه دادن این راه مصمم بود، از کمبودی مواد اولیه آرد گله داشت که شنیدم در سفر استاندار این مشکل بر طرف شد؛ الحمدلله.
تولید فنس در شهرک صنعتی
دومین شرکتی که زیارتشان کردیم، شرکت تولیدی فنس است با ۶ نیرو؛ چون سرمایه در گردششان کم بود، خیلی فنس تولید نکرده بودند وگرنه باید به اندازه یک ماه کالای آماده فروش میداشتند. بازار کارشان هم خوب بود و به بیشتر شهرهای جنوب میفروختند. اولین شرکت در منطقه بودند که فنس تولید میکردند اما اخیرا کسان دیگری هم شروع به این کار کرده بودند. عادت بدی که وجود دارد این است که تا کسی کار جدیدی را شروع می کند، ما هم میرویم و مثل آن کار را انجام میدهیم، از خودمان ابتکاری به خرج نمیدهیم و نمیگذاریم صاحب ایده مدتی سود ببرد. اینجا هم همین اتفاق افتاده بود. آقای کارگر دو روز در هفته را اینجا مشغول بود و بقیه هفته را در مرکز پیام فعالیت داشت. آقای شیرازی چون زن گراشی گرفته بود، آمده بود گراش و اونجا مشغول به کار بود. از قدیم می گفتن اهل کجایی جواب می دادند هنوز زن نگرفتم حکایت حاجی ماست، خیلی خوش برخورد بود و راضی از کار، تا دم در ما رو بدرقه کرد و گفت که باز هم بیایید.
کوکسان؛ نامِ آشنای عرقیجات
میرویم سراغ سومین شرکت، شرکتی پر از جوان، شرکتی که محصول آن را در کیش و تهران هم می بینیم و موجب افتخار ما گراشیهاست. ۱۵ نفر نیرو داشتند، شرکتی که از سرمایه کم شروع شده بود و الان به اینجا رسیده است. خیلی از ماها فکر میکنیم برای ایجاد یک شرکت تولیدی باید حتما یه پول کلانی داشته باشیم در حالی که خیلیها نشان دادند اینجوری نیست و فقط ایده خوب لازم دارد و نمونهاش هم همه این شرک هایی است که در شهرک صنعتی مستقر هستند. یادم میآید حاجآقا اسماعیلی که خدا بیامرزدش میگفت صدنفر بشوید و موتورهایتان را بفروشید و یک شرکت بزنید. شیخ محمد میگفت قبلا شربتها را خودشان با دست پر میکردند، اما حالا همه مراحل با دستگاه بود حتی تولید بطری شربتها، بارک الله. حتما تا حالا حدس زدید از چه شرکتی داریم حرف میزنیم، بله شرکت کوکسان. شرکتی که مسئولین آن تولید را تکلیف خودشان میدانند و فقط به کسب درآمد فکر نمیکنند، تکلیفی که رهبر ما سال ها فریاد میزنند، همچون آدم هایی رو کجا میشود پیدا کرد، به قول ما گراشیها اینها طلا هستند
شرکت سبزی طاها
شرکت سبزی طاها آخرین شرکتی است که مزاحمشان می.شویم. حاج اصغر اسدی میگفت زمانی که میخواستم شرکت را بسازم میتوانستم مثل خیلیهای دیگر چندین قطعه زمین بخرم اما ترجیح دادم یه تولیدی بزنم تا چند نفر ازش نان بخورند. اتفاقا چند نفر از بهزیستی هم آنجا مشغول به کار بودند و پسر خودش هم مستاجر بود. پسر حاجی میگفت همین الان اگر شرکت را بفروشیم و پولش رو بگذاریم توی بانک بیشتر سود میکنیم اما پدر این را نمیخواهد. حاجی با اینکه موتور یکی از سرد خونه هاش خراب بود و محصولاتش رو جای دیگری برده بود اما کار خودش را پیگیری نمیکرد و همش به دنبال کار دیگران بود تا بیایند و اینجا مستقر شود و تولید پا بگیرد. میگفت اگر تولید پا بگیره جنس زیاد میشود و تورم میاد پایین، همون چیزی که رهبری میفرمایند. انسان از وجود همچون آدم های فداکاری سراپا شوق می شود و نشاط و انرژی میگیرد.
بیایان در شهرک صنعتی
نگاهی که به اطراف مکنیم به جز چند شرکت دیگر همهاش را بیابان میبینیم، ای کاش مسئولان بیشتر توجه می کردند و مشکلات شهرک هرچه زودتر برطرف میشد. چرا باید سند زمینهای شهرک بیخ اوز باشد، شیخجواد می گگفت پس مسئولین چه میکنند؟ چه میشد اگر بجای این همه پاساژ در شهر، اینجا پر از کارخانههای بزرگ تولیدی میشد و جوانهایی صاحب کار می شدند و تشکیل زندگی میدادند. کار خیر از این بالاتر؟! این کار از ما گراشیها برمی آید، تاریخ نشان داده است که ما مرد این کار هستیم، کارهای خیر. امیدواریم به مردم؛ پیام غدیر هم اطاعت از ولی جامعه است، به یاد آن گلایههای آقا امیرالمومنین(ع) از مردم زمان خویش که گوش به فرمان نبودند، پیگیری فلان جاده و فلان ساختمان و… خوب است اما اولویت اینجاست و ملاک ارزیابی مسئولین عمل به مطالبات رهبر است؛ اینجا خط مقدم دفاع از اسلام و انقلاب در جنگ اقتصادی است،به امیدروزی که شهرک صنعتی چشم و چراغ گراش شود.