شاید هر نفس و هر نگاه آخرین باشد…

زهرا قائدی، دانش‌آموز کلاس هفتم دبیرستان امام حسن عسکری گراش در نوشته‌ای کوتاه به استقبال روز قدس رفته است.

متن کامل:

دردناک ترین خاطرات مواقعی هستند که نمی‌دانیم برای آخرین بار است که می‌بینیم، می‌شنویم، می‌بوییم، لمس می‌کنیم و یا حرف می‌زنیم. مواقعی که برای آخرین بار با خنده در چشم‌های همدیگر نگاه می‌کنیم. مواقعی که راحت و آسوده به خواب می‌رویم. مواقعی که خود را در آغوش گرم دوستان‌مان فشار می‌دهیم و هیچ یک از ما نمی‌دانیم که شاید این آخرین بار است که این آرامش و خنده‌های زیبای از ته دل را داریم. هیچ کدام از ما نمی‌دانیم چند ثانیه بعد چه اتفاقی می‌افتد. بد یا خوب؟ و شاید خمپاره‌ای سنگ دل و بی‌رحم آرامش چند ثانیه قبل‌مان را از بین ببرد. با هر قدم به این فکر می‌کنیم که شاید این آخرین بار باشد. مادری فرزند کوچک خودش را سخت در آغوش می‌گیرد و می‌بوسد. آن را محکم بو می‌کند. گویا گلی زیبا و خوشبویی است که تنها چند لحظه دیگر قرار نیست او را داشته باشد. سخت دست برادر خود را می‌گیریم و در چشم‌های محکم ولی غم‌آلود همدیگر نگاه می‌کنیم. به هم نزدیک می‌شویم و یکدیگر را در آغوش می‌گیریم. گویا قرار است ما را برای سالیان سال از هم دور کنند و ما برای ماندگار شدن و از یاد نبردن همدیگر در صفحه‌های آلبوم عکس‌های ذهن خودمان ثبت می‌کنیم. و شاید هیچگاه برای خداحافظی وقت نباشد. شاید همین حالا خمپاره‌ای به زمین فرود بیاید و با همدیگر به سمت آسمان مانند دو کبوتر از قفس آزاد شده پرواز کنیم. قطره‌های قرمز خون و اشک، خانه به خانه، کوچه به کوچه، خیابان به خیابان غزه را تمیز می‌کند. آدم‌های عادی هیچگاه حاضر نیستند شهر پرخاطره شان که وجب به وجب آن خاطره دارند را ول کنند. آنها می‌دانند که دلتنگی به چه معناست. آنها خودشان انتخاب کرده‌اند که بمانند، بجنگند و اگر قرار به شهید شدن است در کنار شهر پر خاطره‌شان، غزه جان دهند. اگرچه آنها هر روز بهتر از دیروز درک می کنند و تکرار می‌کنند که شاید هر نفس و هر نگاه آخرین باشد…

Share on facebook
Share on twitter
Share on telegram
Share on whatsapp
Share on print

لینک کوتاه خبر:

https://pandari.ir/?p=13391

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پربازدیدترین ها
  • داغ ترین ها

پربحث ترین ها

تصویر روز:

پیشنهادی: