یادداشت علیرضا خشنود در این موضوع:
بعد از نشستن کنار برکه مجاور امامزاده ننه (مادرم) طبق معمول علاقهاش، با امیرمحمد برای زیارت به سمت ساختمان بقعه حرکت میکند.
به اتفاق خانم پشت سر مادر برای زیارت حرکت میکنیم کمرونقی امامزاده و سابقه دزدی از زیارتگاه ما را با دربِ قفلزده شده مواجه میکند.
دیگر زائر حاضر، برای ورود به مکان متبرکه به ساکنین مراجعه میکند و کلید را میگیرد. پس از ورود ننه خردهپولی از کیف پولیاش بیرون میآورد. میگوید: «بده امیرمحمد تا توی مقبره بندازه.»
هنوز امیرمحمد فهم سپرده شدن کاری را ندارد. پول را در آستانه ورود به مقبره میگذارم. با دست امیرمحمد پول وارد مقبره میکنیم.
ننه بعد از خواندن نماز، یکمرتبه انگار که چیزی یادش آمده باشد میگوید: «بیا تا کاکل امیرمحمد را اینجا بچینیم.»
کنجکاوم میکند که سؤالاتی بپرسم: «برای چه؟! دلیل خاصی داره؟!»
ـ نه، قدیمتر خانوادههایی که پسردار نمیشدند نذر میکردند پسردار بشن. بعد اینجا مراجعه کنند و کاکل پسر را قیچی کنند.
وجود قیچی روی رف گوشه امامزاده بر صبحت مادر صحه میگذارد. ننه قیچی را برمیدارد کاکل امیرمحمد را در بغل مادرش میچیند. چند دعای مادرانه قدیمی هم میکند که از مادران امروزی کمتر دیده میشود. در شرایطی که همه فرزندان امروز و دیروز محتاج دعاهای قشنگ مادران هستند.
در مورد سابقه این رسوم از مادر میپرسم که چند مورد از جمله از خانوادهی درجهیکمان اسم میبرند که پسردار نمیشدند. بعد از ۸ دختر و متلکهای تیر و طایفه و همسایگان صاحب ۲ پسر میشوند که کاکلشان را اینجا قیچی کردهاند.
سبزپوش یا همان سَوزپیشِ خودمان رفتهاید؟! با این رسوم آشنا بودهاید؟! از خاطرات این رسوم بنویسید.
پینوشت: برای امیرمحمد نذری نشده بود و این عمل براساس اتفاق صورت گرفت. خدا را شکر این روزها غالب مردم به این فهم و درک رسیدهاند که سالم بودن فرزند بر پسر یا دختر بودنش ارجحیت دارد. خداوند انشاءالله همهی پدر و مادران را صاحب فرزندِ سالم و صالح بگرداند.