چه کسی فوت‌شدگان کرونا را در گراش غسل می‌دهد؟

در ‌خط مقدم مقابله با ویروس کرونا تنها کادر بهداشت و درمان حضور ندارند، بلکه در کنار آنان افرادی هستند که گمنام و داوطلبانه کار غسل، کفن و دفن فوت‌شدگان کرونایی را انجام می‌دهند. خبرنگار پندری به سراغ کسی رفته که این مسئولیت را در ۶ ماه گذشته در گراش به عهده داشته است.

پندری: هماهنگی انجام شد برای یک گفت‌وگوی حضوری. ساعت ۹:۳۰ صبح در یک فضای باز. در پیام آخرش نوشت: «یک پیکان سفید، پارک روبه‌روی بیمارستان.»

وقتی رسیدم روی نیمکت نشسته بود. ماسک و دستکش هم داشت‌‌؛ کاملا مجهز. بعد از سلام و احوال‌پرسی او یک گوشه‌ی نیمکت نشست و من یک گوشه. سؤالات را شروع کردم. در معرفی خودش و شغلش گفت: «احمد بصیری، ۴۴ ساله، دو فرزند دارم یک پسر یک دختر. بنده ۱۹ سال است که در بخش حراست و سردخانه‌ی بیمارستان مشغول هستم.» و ادامه داد: «در واقع مسئول کل اجساد کرونایی و غیر کرونایی!»

جسد و سردخانه تا اندازه‌ای ترس‌آور هست، و وقتی این اسامی با کرونا همراه می‌شود، ترس دوچندان می‌شود. پرسیدم که به عنوان مسئول سردخانه مجبور بوده در این ایام کرونایی نیز این وظیفه را داشته باشد؟ جواب می‌دهد: «نه. دکترعبدالهی به من گفتند کسی جز تو از عهده‌ی این کار بر نمی‌آید، من هم حرف دکتر را قبول کردم و در ایام کرونا غسل، کفن و دفن را تمام و کمال خودم انجام می‌دادم و فقط گاهی به عنوان کمکی یک نفر می‌آمد آبی روی دست من می‌ریخت.»

جهت گفت‌وگو تا حدودی مشخص شده است. از غسل اموات می‌پرسم. سر فرصت و به آرامی می‌گوید: «گاهی اوقات اموات غیرکرونایی هم من غسل می‌دادم. بعضی خانواده‌ها این کار را به عهده من می‌گذارند، من هم می‌گویم شرایط را مهیا کنید من انجام می‌دهم. غسل می‌دهم، کفن‌پیچ می‌کنم و آماده در سردخانه می‌گذارم. دیگر فردا مردم هنگام تشییع معطل غسل دادن نمی‌شوند.»

قبل از اینکه وارد بحث در مورد اموات کرونایی شویم، می‌پرسم: «غسل و کفن را خودتان انجام می‌دهید؟ آموزش دیده‌اید؟» وقتی می‌خواهد حرفی بزند که از عمق جانش بر می‌آید، چشمانش را برای چند ثانیه می‌بندد و بعد جواب می‌دهد: «چیزی حدود ۱۰ سال قبل پیش حاج الیاس، حاج الیاس یوسفی، که غسال است کمکی مشغول بودم. او از سر دلسوزی به من گفت احمد بیا و غسل و کفن کردن را یاد بگیر که رواج کار مردم باشی، لازم می‌شود. خدا پدر و مادرش را بیامرزد، من هم یاد گرفتم و الآن همه‌ی مراحل غسل و اندازه‌گیری کفن و دفن را کامل خودم انجام می‌دهم.»

تا این‌جا هنوز وارد بحث غسل و دفن بیماران کرونایی نشده‌ایم. پیش از این دیده‌ام در بعضی کشورها چطور بیماران کرونایی را درون کیسه جسد و بدون هرگونه تشریفاتی دفن می‌کنند و با تراکتور روی آن‌ها خاک می‌ریزند. این یعنی حساسیت این کار بالاتر از چیزی است که فکرش را می‌کنیم. او این‌طور ادامه می‌دهد: «اموات کرونایی را ابتدا تیمم می‌دادم. اما طی بخشنامه‌ای که از وزارت آمد دیگر آن‌ها را غسل دادم. بعد هم کفن و سرانجام دفن.»

از شرایط غسل می‌گوید: «با لباس کامل و ماسک غسل را انجام می‌دهم. توی آن پوشش کمی کار سخت‌تر است. ولی بالاخره باید یک نفر این کار را انجام دهد. صبح، شب، وقت بی‌وقت.»

در جواب سؤالم که پرسیدم نمی‌ترسی خودت مبتلا شوی، گفت: «من تازه از قرنطینه خارج شدم، ولی از مرده‌ها مبتلا نشدم؛ از افراد عادی که ماسک نمی‌زنند!» جالب است که ما از مرده‌ها می‌ترسیم، اما همیشه زنده‌ها خطرناک‌ترند!

از زیر و بم دفن می‌گوید: «بیل مکانیکی که قبر را حفر کرد، من می‌روم پایین و کف قبر آهک می‌ریزم. متوفی را می‌خوابانم. بعد دوباره آهک می‌ریزم. دور تا دور قبر هم بلوک چینی می‌شود. نماز و تلقین را افرادی مثل حاج حسن باقرپور یا دیگران انجام می‌دهند.»

او از عکس‌العمل خانواده‌های اموات کرونایی بعد از غسل و کفن و دفن می‌گوید: «آن‌قدر از من تشکر می‌کردند که دیگر من خجالت می‌کشیدم. البته آن‌ها هم نمی‌توانند نزدیک شوند چون شبکه بهداشت بر مراحل کار نظارت می‌کند. خوب سخت پیدا می‌شود کسی با این شرایط حاضر به انجام باشد. البته گروهی از طلبه‌ها به مسئولیت حاج‌آقا برفر ـ مدیر حوزه علمیه و مسئول هماهنگ کننده غسل و کفن اموات کرونایی ـ برای یک متوفی زحمت کشیدند غسل را انجام دادند. بخش خواهران هم اموات خواهران را غسل و کفن می‌کنند.»

از عکس‌العمل خانواده‌ی خودش بعد از قبول این مسئولیت می‌گوید: «آن‌ها هم مثل استاد عبدالهی که خیلی به من لطف دارد و زحمت می‌کشد، به بنده افتخار می‌کنند که کار مردم رواج می‌دهی.»

نمی‌دانم این سؤال را بپرسم یا نه؛ میگویم: «نمی‌ترسی؟» همین سؤال باعث می‌شود گریزی بزند به چگونگی پذیرش مسئولیت در سردخانه و می‌گوید: «از ابتدا که زیر نظر پزشکی قانونی لار بودیم و شهرستان نشده بودیم، من با آن‌ها همکاری می‌کردم. چون کسی به راحتی سردخانه را قبول نمی‌کند. البته از اول ترس نداشتم. به واسطه این همکاری من سر صحنه قتل، خودکشی و تصادف حاضر می‌شدم. پله پله آمدم تا اینکه دیگر الان [به دستور پزشکی قانونی] می‌شکافم و بخیه می‌زنم. بدن تکه تکه شده را کنار هم می‌گذارم. نه، الان دیگر سخت نیست و نمی‌ترسم. دیگر برای من خیلی آسان است.»

به پایان گفت‌وگو نزدیک شده‌ایم و من به احمد بصیری و امثال او فکر می‌کنم. افرادی که وجودشان برای شهر غنیمت است، اما کمتر می‌شناسم‌شان. بصیری بارها و بارها از دکتر عبدالهی با عنوان دلسوز یاد می‌کند و در پایان گفت‌وگو می‌گوید: «من به شخصه به طور جدی تذکر می‌دهم، ولی مردم به شوخی رد می‌کنند. مردم باید ماسک بزنند، باید فکر کادر درمان باشند، فکر ما باشند و رعایت بهداشت را داشته باشند.»

Share on facebook
Share on twitter
Share on telegram
Share on whatsapp
Share on print

لینک کوتاه خبر:

https://pandari.ir/?p=1250

۲ نظر

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پربازدیدترین ها
  • داغ ترین ها

پربحث ترین ها

تصویر روز:

پیشنهادی: