دوم اسفندِ که میرسد، بهانهای میشود برای پرداختن به زبان مادری. این بار مهدی فتاحی، شاعر جوان و ویکیپیدین اهل گراش از زاویهی دیگر به این موضوع پرداخته است. او میگوید: «از متخصصان امر زبانشناسی انتظار میرود در کنار مسائل پیشین، توجهشان را معطوف به الگوبرداری از فرآیندی کنند که با انجام آن، زبانهایی توانستهاند خود را از خطر انقراض نجات دهند.»
یادداشت کامل را بخوانید:
مهدی فتاحی: ۲۱ فوریهی ۱۹۵۲ بود که دانشجویان دانشگاه داکا، جنبشی به راه انداختند و خواستار تعیین زبان بنگالی به عنوان یکی از زبانهای رسمی قلمروی آن روز پاکستان شدند. ۴۷ سال بعد، یونسکو آن روز را به عنوان روز جهانی زبان مادری برگزید و توجه ملتها را به سوی زبانهایی معطوف کرد که خطر انقراض، بیخ گوششان بود.
این مقدمه برای این بود که متوجه باشیم مباحثی که در طی این سالها بر سر «نام» زبان زیبای ما درگرفته است، بیشتر باعث خوشحالی است و باید مغتنم شمردشان! اینها نشان میدهد که توجه مردم به زبانشان جلب شده است. بنده صاحبنظر نیستم که بخواهم نامی برای زبانمان پیشنهاد کنم و عقیده دارم یک زبان مرده، هر نامی داشته باشد، آخر «مرده» است. لذا باید پیش از هر چیز، به فکر «زنده» کردن زبان بود. صدالبته که این کار منافی تلاشهای دوستانمان برای انتخاب یک نام واحد و همهپسند نیست و تناقضی با آن ندارد.
آشنایی ما با هر زبان قدیمی که اکنون گویشور ندارد، تنها به واسطهی آثار به جا مانده از آن است. خواه کتیبههای میخی و هیروگلیف باشد، خواه کتابهای فارسی و سریانی. از زبانی که نتواند اثر مکتوبی تولید کند، احتمالاً جز نامی و یادی نخواهد ماند. امروزه با گسترش تکنولوژیهای ارتباطی، بیش از هر زمان دیگری مقولهی «نوشتن» به هر زبان اهمیت پیدا کرده است و معضلات خاص خودش را هم پدید آورده است. شاید معروفترین آنها، معضل هکسره باشد. زبان ما هیچگاه یک «زبان نوشتاری» نبوده است و آثار چشمگیری که به این زبان نوشته شده باشند، وجود ندارد. البته موارد نادری موجود است که در برخی کتابها نقل شده است. در زمان معاصر هم تلاشهایی برای نوشتن به این زبان صورت گرفته است که منسجم نبوده و موفق به خلق یک استاندارد نوشتاری نشدهاند. کتابهای چون انار و بادگیر، کاتای تیتیا و غیره از آن جملهاند.
این نکته را هم باید توجه داشت که برای نوشتن به زبان ما، باید صداهایی به قالب نوشتار و حرف درآیند که صرفاً با استفاده از حروف فارسی یا عربی شناختهشده برای ما ممکن نیست. حروف عربی به واسطهی گسترش دین اسلام و نیاز مسلمانان غیرعربزبان به خواندن قرآن و سایر متون دینی، متناسب با زبان هر قوم مسلمان، بومیسازی شدهاند. شاید عجیبترین آنها، نوشتن به زبانهای بوسنیایی، چینی و هوسه (زبان مسلمانان نیجریه) با حروف عربی باشد. اما اگر نخواهیم جای دوری برویم، الفبای کردی و اردو هم حروفی دارند که برای ما ناآشناست. هر یک از اینها آوایی مختص خودشان دارند که امکان ادای آن با حروف اولیهی عربی وجو نداشته است. به نظر، این الگویی است که میتواند راهگشای معضل نوشتن به زبان مادری ما باشد. از متخصصان امر زبانشناسی انتظار میرود در کنار مسائل پیشین، توجهشان را معطوف به الگوبرداری از فرآیندی کنند که با انجام آن، زبانهایی توانستهاند خود را از خطر انقراض نجات دهند.
در پایان لازم است اشاره شود که تأکید بر حفظ زبانهای مادری، به هیچ وجه لزوم یادگیری، استفاده و پاسداشت زبان شیرین فارسی را انکار نمیکند. بلکه با شکوفا شدن زبانهای محلی اقوام هر سرزمین، امکان انتقال ظرافتها و استعدادهای این زبانها به زبان معیار – که برای ما فارسی است – و غنای هرچه بیشتر آن قند پارسی فراهم میشود.
#منوفارسی