عیارسنجی یک ادعا

امیرحمزه مهرابی در واکنش به یادداشت محمد خواجه‌پور به این موضوع پرداخته که آیا باو جود فاصله‌ی مکانی، ارائه‌ی تحلیل برای یک جامعه امکان‌پذیر است یا خیر؟

پندری:‌ چندی پیش، پس از تعطیلی خودخواسته و موقت سایت خبری هفت‌برکه (گریشنا) در اعتراض به فشار به رسانه‌ها، دکتر امیرحمزه مهرابی یادداشتی را در اختیار پندری گذاشت که با عنوان «سه گروهی که می‌توانند فرصت باشند، اما…» منتشر شد. (این یادداشت در پندری) پس از آن محمد خواجه‌پور، مدیر رسانه‌های موسسه هفت‌برکه گراش در یادداشتی با عنوان «صدای مردمیم و این خوشایند سیاست‌زدگان نیست» به نوشته‌ی مهرابی واکنش نشان داد. (این یادداشت در پندری)

خواجه‌پور در بخشی از یادداشت خود نوشته بود «دور بودن از محیط اجتماعی و سیاست‌زدگی در نهایت باعث نوعی از کژتابی در تحلیل ارائه شده است.» حالا دکتر مهرابی در واکنش به این بخش از یادداشت خواجه‌پور، در یادداشتی سعی کرده به این موضوع پاسخ دهد.

ذکر این نکته ضروری است که انتشار این یادداشت‌ها در پندری به‌منظور تضارب آرا بین صاحب‌قلمان شهر است و و الزما هم‌راستا با نظر مدیران این رسانه نیست.

متن این یادداشت را با کم‌ترین ویرایش بخوانید:


چندی پیش یادداشتی با عنوان «سه گروهی که می‌توانند فرصت باشند، اما…» به قلم اینجانب در پندری منتشر شد  که متعاقب آن آقای خواجه‌پور طی یادداشتی با نام «صدای مردمیم و این خوشایند سیاست‌زدگان نیست» به مقاله بنده پاسخ دادند.

در آن یادداشت به سه نکته اشاره شده بود :

خلاصه مقاله قبل:

۱. مدتی است ثروتمندان نو کیسه‌ای پیدا شده‌اند که به جای راه‌اندازی موسسات تولیدی و خدماتی و ایجاد اشتغال برای همشهریان خویش و کمک به پیشرفت منطقه، از ثروت خود برای افزایش دارایی و خرید زمین و باغ و تحمیل گرانی به طبقه متوسط جامعه استفاده می‌کنند، بطوری که به جای حل مشکلات شهر، خود مشکل‌آفرین شده‌اند.

۲. یک مسئول باید در محدوه وظایفش برای «رشد» و «رفاه» مردم تلاش کند و در این حیطه «پاسخگوی» مردم ورسانه‌های مردمی باشد و اگر ابهامی در انجام وظایفش وجود دارد، بر طرف نماید و اگر قصور و تقصیری دارد ضمن عذرخواهی، آن‌را جبران کند. در ادامه از آنان به‌خاطر حضور در مهمانی‌های لاکچری و برخورد با رسانه‌ها و افراد منتقد، گله شده بود.

۳. وظیفه اصلی رسانه، تربیت جامعه و اصلاح ناهنجاری‌های رفتار مخاطبین و دفاع از مردم و منافع آنان در مقابل صاحبان زر و زور و پرهیز از سیاست‌زدگی و جناح‌بازی است و اینکه  مراقب باشند «هدف» و «وسیله»  جابه‌جا نشوند.

عکس العمل سه گروه:

دو گروه اول به‌ویژه مسئولین شهر با سعه صدر و متانت درصدد رفع ابهام برآمدند و ۲-۳ نفر شخصا با بنده تماس گرفتند و حضور در مهمانی‌های خاص را ناشی از عدم اطلاع از کمیت و کیفیت مجلس ذکر کردند و برخورد با رسانه (بستن و تعطیلی گریشنا) را از اساس تکذیب کردند و آن را یک امر عادی و معمول از سوی اداره ارشاد دانستند که برای صدور مجوز از بین نام‌های پیشنهادی، یک نام (هفت برکه) را برگزیده‌اند.

مراجعه برخی افراد به دادگاه نیز به‌خاطر وجود شاکی خصوصی دانستند که پرونده در حال بررسی است و تا این تاریخ (۳۱ مرداد) هیچ حکمی صادر نشده است.

اما مدیران هفت‌برکه (گریشنا سابق) که به قول خودشان بیش از ۱۵ سال است که همه (از مسئولین نظام تا شهر) را به باد انتقاد گرفته‌اند، وقتی برای اولین‌بار یک نفر ازاهالی رسانه ـ ضمن دفاع از آنان در سطور قبل ـ نقدی دلسوزانه از همه‌ی رسانه‌های محلی به عمل آورد، برآشفته شدند و به طرق مختلف به نویسنده تاختند.

نمود علنی و بیرونی آن نوشته آقای خواجه‌پور بود که با نام «صدای مردمیم و این خوشایند سیاست‌زدگان نیست» در پندری منتشر شد. در این یادداشت به جای پرداختن به «نوشته»، «نویسنده» را مورد حمله و طعن قرار داده بودند. در اینجا در پی آن نیستم که به اتهامات و صفاتی که به اینجانب نسبت داده‌اند، پاسخ بدهم چرا که مردم در این زمینه خود قضاوت خواهند کرد.

بلکه بنا دارم در این یادداشت، یکی از ادعایی که سال‌هاست از جانب این جماعت (از جمله در نوشته اخیر آقای خواجه‌پور) مطرح شده و می شود، را از نظر «علمی» و «تجربی» مورد ارزیابی (عیارسنجی) قرار دهم.

ایشان ادعا کرده است (نقل به مضمون): چون نویسنده از گراش دور است، درک صحیحی از مسائل سیاسی اجتماعی شهر ندارد بنابرین دچار کژتابی در تحلیل شده است»

دیگری می نویسد: «اساسا معتقدم آقایونی که سال‌ها در گراش حضور نداشتند و یا ارتباطات قوی با اقشار در شهر ندارند، نباید دست به قلم بشوند چون هم ذهنیت و تصور ناقصی دارند و هم تحلیل نادرست.»

شبیه چنین دیدگاهی از سوی مسئولین یکی دیگر از رسانه‌های محلی نیز در گذشته مطرح شده بود.

بررسی علمی این ادعا:

این پرسش که برای شناخت بهتر و تجزیه و تحلیل یک پدیده باید «از نزدیک به جزییات» آن پرداخت و یا اینکه از «دور و به کلیات» پرداخت، از قدیم الایام مورد مناقشه فلاسفه و روانشناسان بوده است.

نظریه گشتالت (Gestalt) ازجمله نظریه‌هایی است که به این موضوع پرداخته و با نقد شدید دو مکتب «ساخت‌گرایى» و «رفتارگرایى»، بین فلاسفه و روانشناسان طرفداران زیادی پیدا کرده است.

کلمه گشتالت لغتى آلمانى به معناى «کل، مجموعه، شکل، هیکل، ترکیب و تکوین کلى» است که معادل رسایى در زبان فارسى و انگلیسى ندارد.

نظریه گشتالت در دهه سوم قرن بیستم، توسط ورتایمر، کافکا و کُهلر در آلمان بنیان گذاشته شد. آنان  عقیده دارند کلیت یک شى، یک پدیده یا رفتار، چیزى بیش از جمع اجزاى آن است. ورتایمر براى توضیح دیدگاه خود مى‏گوید: همانطور که خاصیت آب متفاوت از اجزاء خود یعنى اکسیژن و هیدروژن است و صندلى متفاوت از تکه‏هاى چوب است، یک مجموعه نیز خاصیتى دارد و اطلاعاتى را منتقل مى‏کند که اجزاء آن فاقد آن هستند. بنابراین رفتار و شخصیت آدمى باید به صورت «کل» مطالعه شوند نه اجزاء آن.

تجزیه اشیاء به عناصر تشکیل دهنده، بیشتر اوقات نه تنها در شناخت بهتر اشیاء اثر ندارد بلکه گمراه‌کننده نیز خواهد بود. چنان که برای مطالعه و تجزیه و تحلیل تاریخ، باید فراتر از حوادث پراکنده و جزئی، تاریخ را به عنوان یک مجموعه حوادث به هم پیوسته نگریست. بدیهی است برای داشتن یک نگرش کلان به پدیده‌ها باید از نظر زمانی و مکانی از آن فاصله گرفت تا از غرق شدن در جزییات رهایی یابیم.

نظریه گشتالت مبتنی بر مبانی فلسفی دقیق و قوانین و اصول جالبی است که دنیای روانشناسی، زبان‌شناسی، تعلیم و تربیت و … را متحول کرده است، ولی متاسفانه  مجال ذکر آن ها در اینجا نیست. لذا به بیان همین مختصر و ساده بسنده می‌کنیم. (علاقه مندان را به مطالعه مکاتب روانشناسی ارجاع می‌دهیم)

بخش دوم

بررسی تجربی این ادعا:

تجربه نشان داده است کل نگری، جامع‌نگری و نگرش از بالا به پدیده‌ها و حوادث و افراد، کمک زیادی به شناخت، فهم و تحلیل آن‌ها می‌کند.

  • مشاهده بازی فوتبال و تحلیل بازی دو تیم برای کسی که بیرون زمین یا روی سکوهاست بهتر و کامل‌تر است. از این رو مربیـبازیکن‌ها توفیق چندانی نداشته‌اند. مربی وقتی از بیرون زمین بر بازی نظارت می‌کند، بهتر می‌تواند تجزیه و تحلیل کند. امروزه با به خدمت گرفتن دوربین‌های عنکبوتی (اسپایدر کم) یا کوادکوپتر، با تصویربرداری از بالا جذابیت و واقع‌نمایی بازی فوتبال را صد چندان کرده‌اند.
  • همینطور توجیه فرد نا آشنا به یک شهر از روى نقشه یا مشاهده شهر از بالا، سریع‌تر و بهتر صورت مى‏گیرد تا گرداندن او با موتورسیکلت در کوچه پس کوچه‏ها و خیابان‏ها. این نکته را کسانی که از بام کلات به گراش نگاه کرده‌اند، به خوبی می‌فهمند.
  • من همیشه دوست داشتم که «سینه‌زنی واحد» در حسینه اعظم را از پشت بام حسینه ببینم، ولی این توفیق نصیب خانم‌ها شده است، از این رو عکس‌ها و فیلم‌هایی که از بالا گرفته شده همواره دوست داشته‌ام.
  • غرق شدن در گرداب حوادث روزمره و چسبیدن به پدیده‌ها، نه تنها مزیتی محسوب نمی‌شود بلکه بازدارنده نیز است.
  • از این رو به ناجی غریق توصیه می‌شود با رعایت فاصله مناسب و با استفاده از ابزار، غریق را نجات دهد و اگر به او نزدیک شود احتمال غرق شدن خود ناجی نیز زیاد است.
  • برای مطالعات مردم‌شناسی و فرهنگ‌شناسی یک منطقه، توصیه می‌شود از پژوهشگران بیرونی استفاده شود؛ چراکه برای اهالی آن منطقه همه چیز عادی شده و قادر به تمیز و بازشناسی نمادهای جالب و مهم فرهنگی خویش نیستند. ولی یک ناظر بیرونی در شناخت و تجزیه و تحلیل این نمادها موفق‌تر است.
  • کسانی که صفحه کتاب را زیاد به چشم خود نزدیک می‌کنند، قادر به دیدن و مطالعه نیستند.
  • طرح‌های کلان و درازمدت برای جامعه را کسانی پیشنهاد و اجرا می‌کنند که نگاه راهبردی به جامعه داشته باشند. از این رو کسانی که به روزمرگی دچار می‌شوند و به اصطلاح دیدشان تا نوک بینی آن‌هاست، هیچ‌گاه نقش مفید و موثری نداشته‌اند.

لطیفه کاربردی: آمده است که فردی به شمال مسافرت کرد. وقتی برگشت از اول سوال کردند جنگل‌های زیبای گلستان را دیدی و کیف کردی؟ جواب داد نه، «چون درخت‌ها مانع دیدن جنگل می‌شدند». در حالی که اگر فرد از روی تپه یا بلندی به منظره‌ها و طبیعت شمال می‌نگریست، از زیبایی فوق‌العاده آنجا لذت می‌برد.

بررسی تاریخی  این ادعا:

تردید در صحت و حقانیت یک مکتب و نگرش به بهانه «فاصله زمانی» یا «مکانی» از سوی شکاکان و منحرفین در گذشته نیز رایج بوده است. این افراد به جای نقد عالمانه و منطقی یک نظریه یا مکتب، با سفسطه‌گری و مغالطه، عنصر زمان و مکان را بهانه‌ای برای ردّ یک ایده یا تفکر دخیل می‌دانستند.

در عصر حاضر نیز روشنفکران غرب‌زده به این بهانه که آموزه‌های اسلام متعلق به گذشته است، آن را ناکارآمد معرفی می‌کنند. یا مدعی می‌شوند چون فلان شخصیت، متولد یا ساکن فلان منطقه است پس نمی‌تواند رهبری جوامع دیگر را برعهده بگیرد و یا با این ادعا که چون فلانی برای مدتی از کشور دور بوده است، پس نظرات و دستوراتش منطبق با واقعیت نیست. اگر این ادعا درست باشد پس شیعیان لبنانی، یمنی، عراقی، پاکستانی و … نباید از رهبر انقلاب که در ایران  است، اطاعت کنند.

حتی بعضی از روحانیون سرشناس با این بهانه که امام خمینی چون مدتی از ایران دور بوده‌اند پس شرایط ایران را درک نمی‌کنند، در نتیجه نظرات و دستورات ایشان قابل خدشه است، در مواردی مقابل نظر امام می‌ایستادند که گذر زمان ثابت کرد نظر امام درست بوده است و این مدعیان اشتباه کرده‌اند. خدا می‌داند که این افرادِ از خود راضی، به‌خاطر این برداشت غلط چه خسارت‌های جبران‌ناپذیری را به کشور وارد ساختند. (مراجعه کنید به خاطرات هاشمی رفسنجانی که بارها به این موضوع اشاره کرده است)

نتیجه‌گیری:

نکته اول: (پرهیز از افراط و تفریط)

افراط و تفریط همیشه مذموم بوده است. از این رو به نظر می‌رسد تلفیقی از این دو وضعیت معقول‌ترباشد. یعنی ترکیبی از «کل نگری» ـ «جزء نگری» و نگرش از «دور» ـ «نزدیک» البته متناسب با هدف و شرایط.

به عنوان مثال یک کارگردان ماهر در فیلم‌برداری و نمایش بازی فوتبال جذاب، باید هم از تصاویر واید (از راه دور) و هم از تصاویر کلوزآپ (نزدیک) بهره ببرد ولی سهم تصاویر واید قاعدتا بیشتر است.

بر این اساس کسانی که بیشتر اوقات با نگرش کلی و از دور، به پدیده‌های اجتماعی می‌نگرند و گاه‌گاهی جزییات آن را از نزدیک  لمس می‌کنند، نظرشان صحیح‌تر و متقن‌تر است نسبت به دو گروهی که یا در جزییات روزمره غرق هستند و یا هرگز ارتباطی با آن جامعه نداشته و یا ندارند.

بنده خود را جزء گروه اول می‌دانم که در عین سکونت در خارج گراش، دائما به زادگاهم رفت و آمد دارم و در بین مردم عادی کوچه و بازار و مساجد حضور می‌یابم. البته توفیق حضور در جمع محدود و بسته آقایان و زدن کارت ساعت حضور را نداشته‌ام.

بخش سوم

نکته دوم: (دور یا نزدیک؟)

مسائلی که معمولا راجع به آنها اظهار نظر می‌شود دو نوع هستند: ۱ـ مسائل عمومی، اصولی و مبنایی  ۲ـ مسائل روزمره، تخصصی و جزیی.

قاعدتاً برای شناخت و تحلیل مسائل جزیی و فرعی باید به آن پدیده نزدیک شد. مثلا اظهار نظر راجع به کمیت و کیفیت بافت فرسوده گراش باید از نزدیک مشاهده کرد. گفته آقایان در خصوص عدم حضور دائمی من در گراش شاید در این مورد درست باشد. هرچند تجربه نشان داده است حضور موقت کارشناسان بیرونی و بهره‌گیری از کارشناسان و راهنماهای محلی  در بسیاری از مواقع کارساز بوده است.

دسته دیگر مسائلی هستند که مربوط به اصول کلی و عمومی هستند و وابستگی کمتری به مکان و زمان دارند. گزاره‌های اسلام که کاربرد همیشگی و همه زمانی دارند، از این دست هستند. اینکه به یکدیگر ظلم نکنید، به والدین خود احسان کنید و… توصیه‌های عمومی هستند که مبتنی بر فطرت خدایی بشر است و زمان و مکان نمی‌شناسد.

از خوانندگان سوال می‌کنم:

معمولا یادداشت‌های بنده (از جمله یادداشت اخیر) که داد آقایان را در آورده، حاوی مسائل جزیی است یا کلی؟

برای اینکه کسی بتواند بگوید: ثروتمندان به جای دلال بازی بهتر است سرمایه خود را صرف توسعه و اشتغال جوانان کنند، یا مسئولین ضمن پرهیز از مهمانی‌های لاکچری پاسخگوی مردم و رسانه‌ها باشند و اینکه رسانه‌ها باید به تقویت فرهنگ و باورهای مردم بپردازند و مسائلی از این دست، باید حتما در گراش زندگی کند و از این شهر بیرون نرود؟

لابد عزیزان به یاد دارند که برای انتخابات ۲ دوره قبل مجلس، توصیه‌های کلی و عمومی به همشهریان داشتم که برگرفته از آموزه‌های اسلام و فرامین رهبری بود. همین آقایان شیون و غوغا برپا کردند که چرا کسی که در گراش نیست و از نزدیک در جریان امور نیست، برای مردم تعیین تکلیف می‌کند.

لابد اگر در نوشته‌هایم با بیان جزییات، به تعریف و تمجید آقایان بپردازم، کاری پسندیده و در حیطه وظایفم بوده است (چه در گراش باشم یا شهر یا کشور دیگر)، ولی اگر به خودشان یا جناح‌شان اشاره بشود. (حتی اگر ساکن دائمی گراش باشم) نه تنها در صلاحیت و تخصص من نیست، بلکه اصلا بنده حق نویسندگی را هم ندارم.

نکته سوم: (محروم‌سازی مردم از سرمایه‌های علمی)

خوب است همشهریان عزیز بدانند که بحمدالله ما ده‌ها استاد و دانشمند گراشی داریم که در داخل و خارج ایران مشغول خدمت هستند و تعداد زیادی از آنها تا مرتبه پرفسوری (استاد تمامی) و فوق پرفسوری ارتقا یافته‌اند. برای نیل به این مراتب، بایستی پژوهش‌های زیادی انجام بدهند و مقالات علمی‌ـ‌پژوهشی بسیاری را در مجلات معتبر به چاپ برسانند.

شما نام چند نفر از این‌ها را می‌دانید و یا شنیده‌اید؟ آیا از آثار علمی و خدمات تخصصی آن‌ها اطلاعی دارید؟

آیا تاکنون از خود پرسیده‌اند که چرا هیچ اسم و آثاری از این‌ها در رسانه‌ای که مدعی است برای مردم کار می‌کند، مطرح نمی‌شوند؟

من با اغلب نخبگان و اندیشمندان گراشی ارتباط دارم وقتی از آنها گله می‌کنم که چرا دست به قلم نمی‌شوید و برای زادگاه خویش نقش‌آفرینی نمی‌کنید؟ معمولا (با مثال زدن از من) پاسخ می‌دهند اگر وجیزه‌گو نباشیم بیشتر از اینکه مورد استقبال واقع شویم، با کم‌لطفی و توهین مواجه می‌شویم. هرچند من ادعایی ندارم و کوچک‌ترین فرد این گروه هستم، ولی بیدی هم نیستم که از این بادها بلرزم.

اما از خود نپرسیده‌اید که چرا معمولاً با شگردهایی مثل تغییر عنوان، مقدمه‌نویسی، گذاشتن یا تایید کامنت‌های جهت‌دهنده، یا سفارش نگارش هجویه و … سعی در فضاسازی علیه من می‌کنند؟ حقیر که از این نوشته‌ها نه عایدات مادی دارم نه علمی. رفتار این‌ها مرا یاد داستان «کشیدن عکس مار و نوشتن نام مار» می‌اندازد.

این جماعت برای خود حق نسقی قائل‌اند و به زعم خود شهر باید در قرق و سیطره این‌ها باشد تا بتوانند خود را به عنوان ناجی و با سواد شهر به جوانان معرفی کنند. اگر جوانان با کسان دیگری که سواد و شایستگی بیشتری دارند آشنا شوند، قاعدتاً به سوی آنان گرایش پیدا می‌کنند.

لذا با شگرد «گم‌نامی» عده‌ای را از دید جوانان مخفی نگه می‌دارند و با استفاده از شگرد «ضایع‌سازی» برخی از نخبگان فعال را از چشم جوانان می‌اندازند. این‌ها چندین برابر فعالیت‌های علنی که با حکم «کور شوید! ساکت شوید!» همراه است، در گروه‌ها و کانال‌های خصوصی علیه اندیشمندان غیر همسو با خودشان فعالیت می‌کنند تا خودشان همچنان یکه‌تاز میدان بدون رقیب باشند، که نتیجه‌ی آن محروم‌سازی جامعه از سرمایه‌های عظیم علمی و تخصصی است. اینان در حالی به جامعه‌شناسان و مردم‌شناسان اجازه نوشتن در حوزه تخصصی خود را  نمی‌دهند که خودشان در همه زمینه‌ها (دین، مذهب، سیاست، اقتصاد، مدیریت، فرهنگ و…) اظهار نظر می‌کنند و همچنین به هیچ‌کس اجازه نقد خود را نمی‌دهند؛ در صورتی که هیچ حد و مرزی برای نقد و توهین خود قائل نیستند.

Share on facebook
Share on twitter
Share on telegram
Share on whatsapp
Share on print

لینک کوتاه خبر:

https://pandari.ir/?p=1116

عبدالمهدی قنبری

عبدالمهدی قنبری

من از سال 1388 با دنیای وب آشنا شدم و علاقه زیادی به مباحث فناوری، برنامه نویسی و حوزه های تکنولوژی و رسانه دارم.

۵ نظر

  • جناب آقای دکتر امیر حمزه عزیز
    عزت و ذلت دست خداست . مردم حامیان روحانی را خوب می شناسند . شما از حرف های اینها دلسرد نشو
    خدا پشت و پناهت دکتر

  • احسنت بر دکتر مهرابی
    خوب جواب مدعیان دروغین و رسانه های فشل رو دادی، البته از این منجیان کذاب بیش از این انتظاری نیست چون همین ها هستند که نه تنها گراش بلکه کشور را به بیراهه بردند.

  • واقعا نظریه گشتالت برام جالب بود
    کل گرایی و جامع نگری نیاز امروز جامعه ، سیاستمداران، مربیان و روان شناسان است
    درود بر استاد 👏

    بهتره ما خواننده ها هم کل نگری کنیم و یکبار هم که شده بفهمیم کدوم طیف هستند که اهل خدمت اند و کدوم طیف اهل تخریب و چپاول

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پربازدیدترین ها
  • داغ ترین ها

پربحث ترین ها

تصویر روز:

پیشنهادی: