انتخابات مجلس در راه است، نجواها بلندتر و قدمها سریعتر شده. اما دیگر قرار نیست از این به بعد تا همیشهی تاریخ در انتخابات مجلس به چیزی بجز خاک و ریشه بیندیشیم. این یک تصمیم سخت است. برای اصلاحطلب، برای اصولگرا؛ انقلابی و غیرانقلابی، برای معترض یا موافق. ختم کلام این است باید برای منفعت زادگاه به اتحاد نظر برسیم. اما چرا و چگونه؟
تصمیم سخت اصولگرایان و اصلاحطلبان لار
در هفت تیر سال شصت که ساختمان حزب جمهوری اسلامی در چهار راه سرچشمه تهران توسط محمدرضا کلاهی، عضو سازمان مجاهدین خلق منفجر شد؛ مهدی نصیری نماینده لار نیز جزو شهدای ۷۲ تن شد. بعد از شهادت نصیری و در انتخابات میان دورهای مجلس اول، اتفاق ویژهای افتاد.
از حوزه انتخابیه لارستان دو نماینده غیربومی و لامردی یعنی عبدالواحد موسوی لاری و سیدمحمود علوی با رأی قاطع مردم لار! روانهی ساختمان قدیمی کاخ سنا که بعد از انقلاب ساختمان مجلس شورای اسلامی شده بود؛ شدند.
جوانان انقلابیِ اول انقلابِ لار استدلال کردند حالا که با انفجار حزب جمهوری اسلامی تعداد زیادی روحانی از مجلس به شهادت رسیدهاند ما دو روحانی (موسوی و علوی) را به مجلس میفرستیم تا مشت محکمی بر دهان آمریکا بزنیم! نقل است که بعد از رأی قاطعانه مردم لار به دو کاندیدای لامردی، اهالی بیرم از اینکه لاریها به کاندیدای شهرشان رأی ندادهاند گلایه میکنند!
اگر آن خروش انقلابی سال ۶۰ را قلم بگیریم، در سال ۱۳۸۶ و ۱۳۹۸ لاریها با خطایی خودخواسته صندلی مجلس شورای اسلامی را به گزینهی شهرِ رقیب تقدیم کرده و دستشان از بهارستان کوتاه ماند. قصه سال ۸۶ و انتخاب علیاصغر حسنی و تبعات بعد از آن را که همه میدانند، سال ۹۸ اما مشابه سال ۸۶ تعدد کاندیداهای لار موجب این اتفاق شد. عدم وجود یک سازوکار قوی برای اجماع و عدم تعهد و تعلق کاندیداهای لار به اصل وحدت؛ سایر شهرستانهای حوزه انتخابیه را از مرکز ناامید کرد.
با تجربهای که سال ۸۶ به چشم دیده بودیم، از همان ابتدا؛ انتهای راهِ انتخابات سال ۹۸ پیدا بود. اما در لار انگار دوست داشتیم از یک سوراخ دوبار گزیده شویم!
رقابت بیسرانجام نمایندهی وقت مجلس و رئیس اسبق کمیسیون امنیت ملی مجلس -نماینده وقت حوزه انتخابیه و رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس- نماینده اسبق حوزه انتخابیه – فرماندار مقتدر و اسبق شهرستان و دیگر داوطلبین مرکز حوزه انتخابیه همراه با دخالت ناصواب برخی افراد مسئول که با فرمان رهبری از دخالت در انتخابات منع شده بودند؛ موجب شد تا رقابت به لجاجت تبدیل و مصلحت مرکز حوزه انتخابیه پایمال شود.
این دومین و شاید سومین گزندی بود که لار به خودش وارد کرد. از تفرق آراء در لار، اجماع فراگیر در شهر گراش شکل گرفت و حسینزاده به نمایندگی این خطه رسید.
رقابت سیاسی در بین گروههای شناخته شده سیاسی لار از دیرباز وجود داشته و این در حالی است که رفیق و رقیب قدیمی در گراش (مشابه لامرد) همواره مصلحت و منفعت منطقهای را بر جدل سیاسی ارجح میداند.
در لامرد، گروه قدرتمند علوی با برنامهریزی ۴۰ ساله و بهرهمندی از اهرم ثروت و قدرت اجازه هیچ اخلالی را به گروههای سیاسی مخالف در شهر لامرد و به رقبا در بخشهای تابعه و شهرستان مهر نمیدهد.
در جهرم در دورههای اخیر وحدت، با عاملی به نام گروه فشارِ موافقِ نماینده فعلی و برخی موثرین مرکز استان ممکن میشود.
در لارستان بجز مقطع اول انقلاب که تفکر انقلابی فراگیر بود؛ تا اواسط دهه ۷۰ عرصه در اختیار بیوت حضرات آیات بود و بعد از آن از سال ۷۸ کمکم رقابت سیاسی دو جناح سیاسی چپ و راست نهادینه شد.
از همین جا بود که رقیب منطقهای در گراش با درک تفرق آرای سیاسی در لار، توانست دو بار با رای حداقلی صدرنشین شود.
این دور بارها و بارها قابلیت تکرار دارد و تنها درصورتی که جناحین سیاسی لار تغییری در استراتژی داشته باشند میتوانند چرخه تفرق آرا در لار و اتحاد آرا در گراش را متوقف نمایند.
در آستانه انتخابات مجلس دو جناح سیاسی شهرستان و زیرمجموعههای پیدا و پنهان آن تصمیم سخت و دشواری را باید بگیرند. آنان باید یک بار برای همیشه این تصمیم دشوار را بگیرند و تا ابد رقابت سیاسی داخلی را صرفاً در انتخابات ریاست جمهوری و حتی شورای شهر خلاصه کرده و در انتخابات مجلس شورای اسلامی به وحدت نظر و نفر برسند.
امر دشواری است. چه بسا گاهی اعضای این دو جناح سیاسی مجبور باشند با چشم گریان به گزینهی سیاسی مخالف رای دهند. اما وقتی رقابت انتخابات مجلس برای دوستان در گراش (و حتی لامرد و جهرم) صرفاً منطبق بر منافع منطقهای است؛ چرا در لار ما برای رقابت سیاسی بر سر و کله هم بزنیم؟!
تاریخ سیاسی پسا انقلاب لار، بارها از این رقابت به خود ضربه زده و وقت آن است تا برای همیشه این تغییر استراتژی در انتخابات مجلس شورای اسلامی توسط خبرگان سیاسی دو جناح مطرح، به حامیان جناحین و زیرمجموعهها القاء و ابرام و در بطن جامعه نهادینه شود.
حتی افرادی که به هر دلیل خود را عضوی از این دو جناح سیاسی ندانسته و موسوم به جریانهای معترض به نظام سیاسی کشور هستند؛ (شامل معترضین سال گذشته)؛ باید انتخابات مجلس را یک رقابت برای منافع منطقهای دانسته و از دایره اعتراض مستثنا کرده و برای منافع زادگاه به پای صندوق رای بیایند.
فراموش نکنیم ما همه ریشه در این خاک داریم و هر جای تاریخ و هر نقطه از زمین که ایستاده باشیم، نباید تیشه به ریشه خویش بکوبیم…
تاریخ سیاسی پسا انقلاب لار، بارها از این رقابت به خود ضربه زده و وقت آن است تا برای همیشه این تغییر استراتژی در انتخابات مجلس شورای اسلامی توسط خبرگان سیاسی دو جناح مطرح، به حامیان جناحین و زیرمجموعهها القاء و ابرام و در بطن جامعه نهادینه شود.
حتی افرادی که به هر دلیل خود را عضوی از این دو جناح سیاسی ندانسته و موسوم به جریانهای معترض به نظام سیاسی کشور هستند؛ (شامل معترضین سال گذشته)؛ باید انتخابات مجلس را یک رقابت برای منافع منطقهای دانسته و از دایره اعتراض مستثنا کرده و برای منافع زادگاه به پای صندوق رای بیایند.
فراموش نکنیم ما همه ریشه در این خاک داریم و هر جای تاریخ و هر نقطه از زمین که ایستاده باشیم، نباید تیشه به ریشه خویش بکوبیم.
وحدت فراگیر شیعه و سنی برای انتخاب نمایندهای ملی و بینالمللی در قواره پنج شهرستانِ بزرگ
همه نیک میدانند که انتخاب تنها یک نماینده برای پنج شهرستان تا چه اندازه رقابت منطقهای را به راه میاندازد. لارستان، خنج، گراش، اوز، جویم همگی شهرستان مستقل هستند در کنار هم تنها میتوانند یک صندلی نمایندگی را داشته باشند.
از سال ۱۳۶۹ و پس از جدا شدن حوزه انتخابیه لامرد از لارستان و یک نماینده شدن این حوزه انتخابیه، از شهرستانهای مختلف این حوزه انتخابیه و حتی از بخشها کاندیداهای مختلف وارد رقابت شدهاند. آن مقطع حوزه انتخابیه لارستان همه در پیکرهی یک شهرستان تعریف میشد اما اکنون این حوزه انتخابیه دارای ۵ شهرستان است.
هر ناظر بیرونی اگر صادقانه و بدون تعصب به گذشته بنگرد، معترف میشود که بلوغ و درک سیاسی مردم شهر لار هرگز باعث نشده تا مسئولان و متولیان آن یک طرفه و تمامیتخواهانه برنامهریزی کنند.
یعنی برخلاف برخی شهرستانها که حتی داشتن کاندیدا از جایی بجز مرکز حوزه انتخابیه را تاب نمیآورند؛ تاکنون از مرکز حوزه انتخابیه یعنی شهر لار ـ هرگز تلاشی برای خالی کردن زمین رقابت و تمرکز دادن کاندیداها صرفاً در شهر لار صورت نگرفته است.
در همه دورهها کاندیداها از همه بخشها و شهرستانها با هم رقابت کردهاند و در همین دور گذشته حتی اهل سنت منطقه که از ابتدای انقلاب تاکنون کاندیدای مستقل نداشتند، دارای یک کاندیدا شدند.
شاهد دیگر بر این مدعا نیز از مجلس اول در اوایل انقلاب آورده شد که مردم لار هر دو نمایندهی شهرستان را به افراد غیرلاری اختصاص داده و اهالی دیگر مناطق این انتقاد از تفکر افراطیِ مردم لار را جار زدند.
متأسفانه همواره شهر لار توسط شهر رقیب منطقهای متهم به خودکامگی شده و اکنون نیز سعی وافری انجام میشود تا بیاخلاقانه اجماع علیه لار را با تحریک احساسات سایر مناطق به راه بیندازند.
اما در این سالها لار هرگز سدکنندهی پیشرفت و توسعه سایر مناطق نشده است. مثلاً بخش خنج در دوران استانداری ـ نمایندگی و فرمانداری اهالی بومی شهر لار به شهرستان خنج ارتقاء یافت و بخش اوز در زمان نمایندگی یک لاری به شهرستان مستقل تبدیل شد. صفرتاصد ارتقای شهرستان جویم نیز توسط استاندار دولت تدبیر و امید (رحیمی) به همراه ۷ شهرستان دیگر (با انگیزهی ایجاد رضایت سیاسی در آن مناطق) پیگیری شد.
جویم با ۷۰ سال سابقه بخشداری محق به ارتقاء بود اما ای کاش در همان ایام نمایندهی حوزه انتخابیه حساسیت و واگرایی احتمالی در بنارویه را پیگیری میکرد.
البته ابلاغ ارتقای جویم در ابتدای سال گذشته با مدیریت و تدبیر معاون وقت سیاسی امنیتی استانداری فارس که یک فرد لاری بود؛عملیاتی شد تا در این مرحله نیز همراهی مدیران لاری در توسعه و پیشرفت بخش ها به اثبات برسد.
در همه این سالها سایر بخشها و نواحی نیز امید به ارتقاء را از شهر لار پیگیری کردهاند و چه در زمان حیات حضرت آیتالله آیتاللهی و آیتالله موسوی لاری و چه بعد از آن، این خواستهها مورد موافقت قرار گرفته و تنها در حاشیه، قید و شرط کسب برخی منافع و رفع نیازهای مرکز شهرستان مطرح شده است.
به جرأت میتوان گفت در بعد از انقلاب از پیکرهی هیچ شهرستانی در کل کشور به اندازه لارستان، شهرستان جدید ایجاد نشده است و اکثر این مناطق نیز با همراهی بزرگان لاری به این ارتقاءها رسیدهاند.
در مسئله شهرستان شدن گراش نیز لاریها هرگز مخالف ارتقاء نبودند و خواهان آن بودند تا ابتدا لار به استان یا حداقل فرمانداری ویژه ارتقاء یابد و سپس این جدایی اتفاق ببیفتد که متأسفانه عملکرد بد و نسنجیدهی استانداری فارس و ارائه طرحی برای جدا شدن دو بخش مهم لارستان یعنی اوز و بیرم در کنار گراش، موجب نارضایتی شدید مردم لار و اهالی اوز و بیرم گردید.
بیتردید اگر آن روز مردم لار به پای اوز و بیرم نمیایستادند، این دو منطقه تا دهها سال دیگر نیز ذیلِ شهرستان گراش خیال ارتقاء به شهرستان را نمیتوانستند در نظر بیاورند.
اینها حقایق تقسیمات کشوری در لارستان است که به عنوان نوک پیکان شوراندن مناطق علیه مرکز حوزه انتخابیه برای کسب چند صد رأی در حال بهرهبرداری است.
دشمن تراشی از مرکز حوزه انتخابیه در پیشگاه برادران و خواهران عزیز شهرستانها و بخشهای حوزه انتخابیه ناجوانمردانهترین وجه کسب رأی و منفعت است که متأسفانه افرادی بدان دست میزنند.
بیتردید اجماع جناحهای سیاسی در لار و انتخاب یک کاندیدای واحد از شهر لار، مقدمهای برای وحدت فراگیر با سایر مناطق بخصوص شهرستانهای خنج و اوز و جویم و بخشهای تابعه لارستان یعنی بنارویه، بیرم و صحرای باغ خواهد شد.
این وحدت فراگیر، با انتخاب یک نماینده در حد و اندازه پنج شهرستان و در قوارهی ملی و همطراز با نام و اعتبار جامعهی تشیع و تسنن و با صدها سال سابقهی همدلی و وحدت نمونه و تحسین برانگیز (حتی در کلام رهبری) تکمیل میشود.
اهالی این حوزه انتخابیه میتوانند دست در دست یکدیگر، گوی سبقت را در پیشرفت و توسعه از سایر شهرستانهای رقیب در سطح استان بربایند.
جدا شدن از جنجالهای رقابت منطقهای که دسیسهای از جانب سایر حوزههای انتخابیه است؛ و داشتن یک نماینده با تجربه، انقلابی و دارای وجهه و اعتبار ملی و بینالمللی چارهساز برای لارستان، خنج، گراش، اوز و جویم و بخشهای تابعه آنهاست؛ تا به عنوان نمونه برای حفظ جانشان در جادهی مرگ، هر روز خون گریه نکنند…
علاءالدین بروجردی چهره بیبدیل بینالمللی و فرزند شایستهی لارستان بزرگ
سه سال پیش در ستاد انتخاباتی تشکیلات سیاسی جبهه نیروهای انقلاب اسلامی لارستان فعال بودم. به عنوان اولین نفر در مخالفت با کاندیداتوری بروجردی با اسم و رسم و عکس قلم زدم.
یادداشت مودبانه بود اما باید اعتراف کنم نهایتِ آن کار به مصلحت و منفعت زادگاهم ختم نشد. علاءالدین بروجردی بزرگوارانه جوابم را در همان محیط رسانهای داد و عتابگونه به کسانی که از در توهین بر من وارد شده بودند برخورد کرد.
دی ماه ۹۸ و در دمادم برگزاری انتخابات مجلس بود که شهید حاج قاسم سلیمانی به شهادت رسید و کشور در بحرانی بزرگ قرار گرفت. او لار بود اما فوراً به پایتخت فراخوانده شد تا برای مدیریت این بحران در اتاق فکر مستقر شود.
انتخابات که گذشت در همهی این سه سال و اندی بروجردی را رصد کردهام. از همان بدو امر با اینکه رقابت را باخته بود اما پای کار حوزه انتخابیه و زادگاهش -لار- ایستاد و با شهر قهر نکرد.
در ایام برگزاری انتخابات، عدهای غیرانقلابیاش خواندند اما بعد از انتخابات و در حالی که دیگر در مجلس نبود به عنوان امین نظام در بحران خروج امریکا از افغانستان و در آستانه سقوط کابل، شجاعانه به ماموریت افغانستان اعزام شد.
همین اخیراً در اولین سفر رئیس جمهور ایران به سوریه بعد از ۱۳ سال به عنوان عضو عالیرتبه اعزام شد.
او در این سالها با افزایش تحولات منطقهای سفرهای ناگفته و غیررسمی بسیار مهمی را به کشورهای پیرامون داشت و در عین حال رئیس کمیته سیاسی مجمع بیداری اسلامی را هم بر عهده دارد.
بهعلاوه وی رئیس انجمن دوستی ایران و چین است و با رونمایی از قرارداد ۲۵ ساله با ابرقدرت اقتصادی بنام چین، اکنون بجز اعتبار سیاسی در جایگاه خاص و ارزنده اقتصادی برای کشور هم قرار دارد. جالب است که همین حالا هم برخی اقدامات مهم اقتصادی را به نفع منطقه پیگیری نموده است.
او هم اکنون به عنوان یکی از افراد دارای جایگاه و اعتبار، در مجموعه بیت رهبری مستقر است و توهم غیرانقلابی بودنِ او اتهامی بود که باید گویندگانش از او حلالیت بطلبند. مگر آنکه خود را انقلابیتر از رهبری و بیت رهبری بدانند!
در ایام انتخابات سال ۹۸ وقتی بروجردی از لارستان کاندیدا شد به شکل عجیبی نگاهها از مرکز کشور و مرکز استان به لار معطوف شد.
هیئت ویژه از وزارت کشور برای بررسی وضعیت انتخابات به فرمانداری لارستان آمد؛ میگفتند مگر لار چه ویژگی دارد که رقابت در آن مثل رقابت در یک مرکز استان مهم شده است؟!
استاندار وقت فارس و مدیران کل استان همگی از آمدن بروجردی بر سر ذوق آمده بودند و در تماس با فرماندار وقت لارستان پیغام دادند به آقای بروجردی بگویید هوای ما را هم داشته باشد!
ایام عجیبی بود و خطای استراتژیک ما لاریها و خودخواهی و جناحزدگی مفرط باعث شد تا این کارزار یک بازنده داشته باشد: “شهر لار با همه کاندیداهای ریز و درشتش”.
سایر شهرستانهای حوزه انتخابیه هم ناامید از تفرق آرای لار، آرایشان پراکنده شد و تنها جایی که به اجماع رسید ـیعنی شهر گراشـ به پیروزی رسید.
کماکان در این شکست خود را مقصر میدانم و باید اعتراف کنم عدم انتخاب بروجردی صرفاً باعث خوشحالی نمایندگان لامرد و جهرم و نمایندگان شیراز شد. آنان از بروجردی به این خاطر که ممکن بود عنان استان از اختیارشان خارج شود؛ میترسیدند و آرزو داشتند بروجردی به جایی نرسد.
اکنون وقت آن است که از همان زهری که به جانِ لار و بالطبع سایر شهرستانهای حوزه انتخابیه وارد کردیم؛ پادزهری قوی بسازیم و با اعتماد به اعتبار بینالمللی بروجردی و جایگاه ارزنده او در کشور و تجربه چهار دههاش در خط راس نظام؛ او را با رای قاطعانهی انقلابی- غیرانقلابی، اصلاح طلب- اصولگرا، معترض-غیر معترض از تمام حوزه انتخابیه، روانه مجلس کنیم.
با این شناختی که در چند سال اخیر از بروجردی یافتهام؛ تردید ندارم که او برای لارستان، خنج، گراش، اوز، جویم و سایر مناطق منزلت به بار آورده و برای میهن اسلامی در مجلس خوش درخشیده و نامش تا ابد در خاطرمان خواهد ماند.
سال ۵۸ و در انتخابات مجلس شورای اسلامی یکی از دو نماینده لارستان ؛ مهدی نصیری بود. خانواده شهید نصیری اصالتاً لاری بوده و شهید بعد از هجرت پدر به کرمان در آن خطه دیده به جهان گشود. او به واسطه سالها مبارزه و تعلق خاطر به سرزمین پدری، نمایندگی مردم این خطه را پذیرفت و سرانجام با شهادت، نام خود را در لارستان و نام لارستان را در تارک انقلاب ماندگار کرد.
علاءالدین بروجردی شاید شهرتش به بروجرد باشد اما او از نسل آیتالله العظمی سیدعبدالحسین لاری و نوهی ارجمندِ آیتالله سیدعلی اصغر موسوی لاری است.
زادگاهش اینجاست، فرزند برومند این خطه است و ریشه در همین خاک دارد.
حمایت از او میتواند کل مناطق را به آرامش رسانده و از تدبیر و توانش بهرهها نصیب همگان شود.
الحمدلله تحولات و تعاملات روزهای اخیر، در سطح حوزه انتخابیه نویدبخش یک «اجماع بزرگ فرا منطقهای» است و من نیز به سهم اندک خود، در انتخابات پیش رو با افتخار، «برای خاک – برای ریش» حامی تمام قدِ فرزند نیکونهاد این آب و خاک -چهره بینالمللی و مورد وثوق نظام و انقلاب- علاءالدین بروجردی خواهم بود؛ ولاغیر!
۱ نظر