یادداشت سیاح در وبلاگ نشریات نردبان منتشر شده است.
یادداشت را بخوانید:
یک شوخیِ جدی: روزی را در تقویم، (حداقل تقویم بومی) ثبت کنند به نام «روز تجلیل از خیرین مدرسهنساز»! و در این روز از افرادی تجلیل کنند که خیر آموزشی هستند، ولی مدرسه نمیسازند!
شاید اولین مصداقی که برای «وقف آموزشی» به ذهن میرسد، تأسیس مدرسه باشد، اما برای شهری مثل گراش، این مصداق، دیگر نمیتواند مناسبترین مصداق باشد!
اینکه زیرساختها و فضای فیزیکی آموزش و پرورش گراش، با مرفهترین شهرهای کشور رقابت میکند اما به عکس، جو آموزشی و تربیتی شهر با محرومیت و بحران عجیبی روبه روست، وضعیت را بسیار قابل تامل میکند و لزوم یک بازنگری جدی را یادآور میشود.
ایجاد فضای فیزیکی مناسب، به همت خیرین مدرسهساز رقم خورده و بازسازی فضای آموزشی ضعیف، تشنهی همت و عزم خیرین مدرسهنساز است! خیرین تحولخواهی که دامنه وقف آموزشی را گستردهتر از تأسیس مدرسه میدانند.
کمبود معلم بومی، بازده ضعیف و نامطلوب کنکور سراسری، کمرنگتر شدن گرایش به ادامه تحصیل، ضعف و کمبود نهادهای آموزشی و تربیتی همسو ومرتبط با آموزش و پرورش و… از بحرانهای جدی آموزشی در شهر است که آثار نامطلوب آن گریبانگیر تمام مردم شهر هست و یا خواهد شد.
آیا سرمایهگذاری برای رفع این مشکلات و جهتدهی به حمایت خیرین برای ورود جدیتر به این عرصهها، نمیتواند مصداق مناسبتری برای وقف آموزشی در این دوران باشد؟
اگر این مسئله را یک نیاز اساسی بدانیم، برای رفع آن، راهی بهتر از یک جریانسازی قوی برای بازنگری در تعریف «وقف آموزشی» وجود ندارد. پروژهای که یک رکن آن خیرین هستند و ارکان دیگر آن، مردم ومسئولین.
و در پایان؛ به امید روزی که جو نخبگانی شهر بهصورت جدیتر به این مسئله ورود کند و با حمایت رسانهها، جریان تفکر جامعه را به سمت بازنگری در این مفهوم هدایت کند؛ تا زمانی که قرار است از «خیرین مدرسهنساز» تجلیل شود، سیاهه تجلیلشوندگان به قامت قدمت وقف و کار خیر در گراش باشد!